صدای پای باران را می شنوم آنگاه که به آرامی پا روی شیشه بخار گرفته قلبم می گذارد و با آرامشی خاص تمام غم واندوهم را با قطره قطره خودبه سوی اعماق فراموشی سرازیر می کند که شاید این فراموشی هرچند گذرا و کوتاه مدت مرهمی باشد برای زخمهای که طوفان عاشقی بر دلم که روزی سخت تر از سنگ بود وحالا از پر کبوتری نرم تر است باشد.
صدای پای بارون...برچسب : نویسنده : سبحان sobhan67 بازدید : 166